-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1391 08:50
چادرم رو بستم دور کمرم که این وبلاگ رو خونه تکونی کنم، امروز یه ایمیل خیلی خوب گرفتم، یه موفقیت بزرگ در کارم که احتمالا یک سفر خارج از کشور رو هم به دنبال خواهد داشت، گٔل آقا از من خوشحال تره، شوخی شوخی خودشو سر جهازی سفرم کرده و از حالا داره نقشه میکشه که کجاها رو ببینیم، چیا بخریم و .... ولی جدی دورهٔ پر استرسی...
-
سرگذشت
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 10:08
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 06:46
خیلی وقت که ننوشتم، خیلی سخته تنهایی نوروز رو جشن بگیری، تو غربت، سال نو همه مبارک باشه، ایشالا امسال سالی پر از عزت برای هر ایرانی باشه، سالی که بتونیم با افتخار هر جای دنیا بگیم که ایرانی هستیم و مطمئن باشیم کسی چپ چپ نگهمون نمیکنه، کسی سوالهای عجیب و غریب از بمب و موشک مون نمیپرسه. سالی که هر کی که دلش...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 اسفندماه سال 1390 09:31
پوست بدنم خیلی سوخته، آفتاب تابستونهای سیدنی خیلی داغ و پر انرژیه، با اینکه خدا رو شکر امسال اصلا تابستون گرمی نداشتیم اما حس میکنم کلی کک مک اضافه شده به پوست دست و پام، دیگه اون آدم سفید و بلوری سابق نیستم، دیروز صبح قبل از اینکه از خونه بیام بیرون، همینجور که داشتم جلوی آینه موهام رو میبستم و آماده میشدم،...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 10:12
این روزا اوضاع امن و امانه، دل من گرفته، چراش رو نمیدونم، میدونم اما یکی دوتا نیست که، از چی بگم از کجا بگم؟ دلم میخواد سرنوشتم رو بنویسم، اما واقعا نمیدونم طاقتش رو دارم یا نه؟ به گذشته که بر میگردم فکر میکنم یعنی تمام این لحظات سخت مال من بود؟ تو زندگی من بود؟ یعنی من بودم آدمی که بیست و چند سال زندگی کردم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 10:03
یه جا خوندم آدمها هر چی تو زندگی حقیقیشون تنهاتر باشن، حضور وبلاگی فعال تری دارن، نمیدونم چه قدر باور دارین اما این روزا فکر میکنم خیلی درسته
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 بهمنماه سال 1390 10:24
خیلی وقته که ننوشتم، خیلی دلم میخواد اینجا یه روال منظم داشته باشه، اما فعلا از دستم کاری بر نمیاد، خیلی وقتا دلم میگیره، دلم میخواست کاش ایران بودم، کاش این همه امکانات مال ما ایرانیها هم بود، کاش بچه هامون تو محیطی مثل محیطهای آموزشی اینجا درس میخوندن، کاش تبعیضی نبود، کاش نگاه جنسیتی نبود، کاش یاد...
-
من یک ایرانی، پر از غرور
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 07:36
هر چی صحنه جایزه بردن اصغر فرهادی رو میبینم سیر نمیشم، خداییش دمش گرم که دل این همه ایرانی رو شاد کرد، خوشم میاد صحبت کردنش هم مثل فیلم ساختنشه، یه جمله گفت مردم ایران صلح دوستترین مردم دنیا هستن، مثل فیلمش میشه ۲ ساعت روش بحث کرد، این یعنی هنر، استعدادی که هر کسی نداره یا درست نمیتونه ازش استفاده کنه، دمت گرم....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 10:34
اسم من سایانا ست. یه انسان، یه ایرانی، یه زن که جائی دور از سرزمین مادریش داره روزگار میگذرونه، میخوام اینجا بنویسم چون خیلی وقتا تنهایی بدجوری آزارم میده، میخوام جائی داشته باشم که بتونم بیام بالا و پائین زندگیم رو بگم شاید با کمک دوستای خوبی که دارم بار مشکلاتم سبک بشه، ۱ سالی میشه که وبلاگهای مختلفی رو...