صدای من از ته دنیا

یک زن می‌نویسد

صدای من از ته دنیا

یک زن می‌نویسد

یه جا خوندم آدم‌ها هر چی‌ تو زندگی‌ حقیقیشون تنهاتر باشن، حضور وبلاگی فعال تری دارن، نمیدونم چه قدر باور دارین اما این روزا فکر می‌کنم خیلی‌ درسته

خیلی‌ وقته که ننوشتم، خیلی‌ دلم می‌خواد اینجا یه روال منظم داشته باشه، اما فعلا از دستم کاری بر نمیاد، خیلی‌ وقتا دلم میگیره، دلم می‌خواست کاش ایران بودم، کاش این همه امکانات مال ما ایرانی‌‌ها هم بود، کاش بچه هامون تو محیطی‌ مثل محیط‌های آموزشی اینجا درس می‌خوندن، کاش تبعیضی نبود، کاش نگاه جنسیتی نبود، کاش یاد میگرفتیم آدم‌ها رو جدا از دین و ظاهر و مذهب و رنگ پوست بپذیریم، کاش همیشه خدا نمی‌شدیم واسه قضاوت کردن دیگران، کاش به این راحتی‌ به انسانی‌ از جنس خودمون بر چسب نمیزدیم،کاااش


گاهی‌ وقتا خوشحال از اینکه از جائی فرا کردم که مثل کشتی می‌مونه که داره یواش یواش میره زیر آب و همهٔ ساکنینش رو هم با خودش غرق می‌کنه، گاهی‌ وقتا ناراحت از اینکه من ایرانیم ، اینجا چه کار می‌کنم، چرا استعداد و توانایی‌‌های من باید اینجا مورد استفاده قرار بگیره؟


اما همیشه عقلمه که میبره، میگه نگاه کن به زندگیت، اگه ایران بودی می‌تونستی هم چین زندگی‌ واسه خودت بسازی؟ به بچه‌ای که می‌خوای داشته باشی‌ چی‌ فکر کردی؟ دلت می‌خواد اونم مثل خودت زیر بار زور و حجاب اجباری و تعلیم‌های مسخرهٔ که به اسم دین بهش میدن بزرگ بشه؟

من یک ایرانی‌، پر از غرور

هر چی‌ صحنه جایزه بردن اصغر فرهادی رو میبینم سیر نمیشم، خداییش دمش گرم که دل این همه ایرانی‌ رو شاد کرد، خوشم میاد صحبت کردنش هم مثل فیلم ساختنشه، یه جمله گفت مردم ایران صلح دوست‌ترین مردم دنیا هستن، مثل فیلمش می‌شه ۲ ساعت روش بحث کرد، این یعنی‌ هنر، استعدادی که هر کسی‌ نداره یا درست نمیتونه ازش استفاده کنه، دمت گرم. دیروز با ایرانی‌ دیگه تو آفیس، این صحنه رو گذاشتیم صداش هم زیاد کردیم تا بقیه بیان ببینن، کلی‌ هم بهشون پوز دادیم امسال جایزهٔgolden Globe رو بردیم. خدا کنه اسکار فیلم‌های غیر انگلیسی زبان هم مال ما بشه امسال. همین دیگه گفتم تبریک بگم شما رو هم در شادی بی‌ حد خودم سهیم کنم.

اسم من سایانا ‌ست. یه انسان، یه ایرانی‌، یه زن که جائی دور از سرزمین مادریش داره روزگار میگذرونه، می‌خوام اینجا بنویسم چون خیلی‌ وقتا تنهایی بدجوری آزارم میده، می‌خوام جائی داشته باشم که بتونم بیام بالا و پائین زندگیم رو بگم شاید با کمک دوستای خوبی‌ که دارم بار مشکلاتم سبک بشه، ۱ سالی‌ می‌شه که وبلاگ‌های مختلفی‌ رو می‌خوندم، پای خیلی‌‌هاشون اشک ریختم با خیلی‌‌هاشون درد کشیدم و همراه خیلی‌‌هاشون لبخند زدم، اما بدون وبلاگ فقط من بودم که اونا رو می‌شناختم، می‌خوام اونا هم منو بشناسن، با زندگیم همراه بشن و بشن دوستهای خوب حقیقی‌ و مجازیم.